نظور از ”پدیده جهانی شدن“، شکلگیری شبکه گسترده جهانی برای مبادله اطلاعاتاست. «رجائی» پیشبینی مارشالهربرت مکلوهان[10](80-1911) نظریهپرداز کانادایی را نقل میکند که چگونه پیشرفت ارتباطات، دهکدهای جهانی متشکل از بشر پراکنده را در پنج قاره ایجاد خواهد کرد. از نظر برخی اندیشمندان، با شبکههای جهانی که چهار گوشه عالم را به هم مرتبط ساخت، این پیشبینی تحقق یافت. این فرایند را جهانی شدن نامیدهاند. عصر اطلاعات و ارتباطات، ابزارهای دستیابی به این ارتباط را به چنگ آورده است، و مهمتر از آن، از اهمیت مرزها فرو کاسته است. بر اثر انقلاب اطلاعاتی، جهان به راستی به یک گوی، یعنی به همان دهکده جهانی تبدیل شده است. با توجه به نگرشهای مختلف در این وجه به چند دیدگاه اشاره میشود: «هلتن» جهانی شدن را یک تغییر مستقل میپندارد که بر متغیر وابستهای چون ملت-دولت تأثیرگذار است. بهعبارتی تحولات موجود در چارچوب دولتهای ملی تابعی از کیفیت فرایند جهانی شدن است. به نظر «مک گرو»، جهانی شدن یعنی افزایش شعار پیوندها و ارتباطات متقابل که فراتر از دولتها دامن میگستراند و نظام جدید جهانی را میسازد و یا جهانی شدن به فرایندی اطلاق میشود که از طریق آن حوادث، تصمیمات و فعالیتهای یک بخش از جهان میتواند نتایج مهمی برای افراد و جوامع در بخشهای بسیار در کره زمین دربرداشته باشد و یا جهانی شدن، نوعی دگرگونی است از جغرافیای اجتماعی که با رشد فضاهای فراسرزمینی مشخص میشود. بهعبارت دیگر جهانیشدن، دینامیک چندجانبهای میباشد همراه با محرکهای عمدهای که از دانش واقعگرایانه، تولید سرمایه، نوآوریهای فناوریهای مختلف و اقدامات ساماندهی حاصل میشود. «دانیش» درخصوص فرایند جهانیشدن معتقداست که هماکنون در یک دوران گذار زندگی میکنیم که سیاست و اقتصاد، قرن آینده را بهگونهای صورتبندی خواهد کرد که در آن تولیدات و فناوریهای ملی، شرکتهای ملی و صنایع ملی وجود نخواهد داشت. «مک ایوان» جهانیشدن را گسترش بینالمللی مناسبات تولیدی و مبادله سرمایه میداند. به سخن دیگر جهانی شدن، فرایند چند بعدی است که طی آن کشورها، شهرها و مردم از طریق جریانات رو به گسترش، جمعیت، کالا، سرمایه، خدمات و ایدهها به هم دیگر نزدیکتر شدهاند. پس «جهانیشدن»، بهترین سیاست نیست، بلکه یک واقعیت غیرقابل اجتناب و جلوگیری است. «آنتونی گیدنز» معتقد است که جهانی شدن در واقع فراگیر شدن خصوصیات ذاتی مدرنیته و تجدد است که با گسترش وسایل ارتباطی و ناتوانی مرزها و حاکمیتهای ملی، در کنترل رسانههای بینالمللی در تمامی نقاط جهان منتشر میشود، بهگونهای که اندک اندک کل مردم جهان دارای فرهنگ مشترک (ناشیاز مدرنیته) میگردند و همین دیدگاه را در کتاب”جهانی شدن زندگی ما را دوباره شکل میدهد”، اینگونه مطرح میکند: «ما در دوران مهم انتقال تاریخی زندگی میکنیم، به این معنی که جهانی شدن، تمامی جوامع روی سیاره زمین را نظمی مجدد میبخشد و اگرچه برخی مواقع نتایج این امر قابل پیشبینی نیست، اما به طور کلی در جهتی مثبت رو به پیشرفت است. به این ترتیب جهانی شدن از دیدگاه گیدنز، گرچه همواره رو به پیشرفت است، ولی در مسیر خود با موانعی نیز روبهرو خواهد بود که تقابل میان سنت و تجدد بهشمار میرود.